دنیای عجیب

زندگی سراسر هیجان

دنیای عجیب

زندگی سراسر هیجان

من و خدا

گفت گو با خدا

 

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم .

خدا پرسید :پس تو میخواهی با من گفت وگو کنی؟

من در پاسخش گفتم :” اگر وقت دارید .“

خدا خندید : وقت من بی نهایت است.....

در ذهنت چیست که میخواهی از من بپرسی ؟

پرسیدم : ” چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد ؟

خدا پاسخ داد : کودکی شان.... اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند .... عجله دارند

که بزرگ شوند... و بعد دوباره پس از مدت ها آرزو می کنند که کودک باشند.

.... اینکه آنها سلامتی خود را از دست میدهند تا پول به دست آورند .... و بعد پولشان را

 از دست میدهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند.

.... اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند.... و بنابراین نه در حال

 زندگی میکنند و نه در آینده .

     .. اینکه آنها به گونه ای زندگی میکنند که گویی نمی میرند و به گونه ای می میرند که

 گویی هرگز زندگی نکرده اند .

       دست های خدا دستانم را گرفت ...... برای مدتی سکوت کردیم ....... و من دوباره

 پرسیدم :

” به عنوان یک پدر میخواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند ؟

او گفت : بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ....

        همه ی کاری که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند که خودشان دوست

 داشته باشند .

.... بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند .

      .... بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در قلب آنان که

 دوستشان داریم ؛ ایجاد کنیم .... اما سالها طول می کشد تا آن زخم را التیام بخشیم .

        .... بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد .... کسی است که به

 کمترین ها نیاز دارد .

    .... بیاموزند که آدم هایی هستند که آنها را دوست دارند ... فقط نمی دانند که

 چگونه احساساتشان رانشان ندهند .

  .... بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند ...... و آن را متفاوت ببینند .

          .... بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشنند ..... بلکه آنها باید خود را

 نیز  ببخشنند.

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 18:08

[ بدون نام ] جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 18:08

سلام

msh-p30 جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 18:12

صادق جان موفق باشی عزیزم

یه آدم جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 20:02

خیلی جالبه واقعاً قشنگ نوشتی .

ناصر شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 17:19

خیلی عالیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد